ده پند ذن براي بهبود عکاسي (عکاسي خياباني)

  1. ذهن مبتدي

ذهن حرفه اي ها با قوانين و احتمالات زيادي پر شده است، اما در ذهن يک تازه کار تعداد مشخصي قانون و احتمال پيدا مي شود. تربيت ذهن مبتدي کار سختي است و نياز به تلاش فراوان دارد. همه دانش ما را ميراث فرهنگي و تکنيکي ما تشکيل مي دهد و بخشي از ما را تشکيل مي دهد که بر نگاه عکاسانه ما تاثير مي گذارد. اما، گاهي اوقات بهتر است ذهن تان را از اين شروط و قوانين خالي کنيد. بنابراين، ذهن تان را تخريب کنيد و به يافتن ايده هاي جديد و ديدگاه هاي تازه بگرديد، کم کم مي فهميد که چگونه حتي تخصص تان هم در مسير بهبود مهارت عکاسي خياباني شما براي رسيدن به نتايج  بهتر به کمک تان مي آيد.

  1. صبر

يک کوزه قطره قطره پر مي شود

اين ويژگي زمان ماست: ما همواره تحت فشاريم. اهميتي ندارد که يک عکاس حرفه اي هستيم يا آماتور. هميشه عجله داريم که به نتيجه برسيم. اما بايد زندگي در لحظه را آغاز کنيم و اين مشکل است، چون ذهن ما به طور پيوسته پرمشغله و گرفتار است. پيش از اين که راه بيفتيد و عکس بگيريد، ذهن خود را از استرس پاک کنيد و خود را به اهدافتان محدود کنيد. آن وقت عکاسي خياباني شما بهتر خواهد شد. هر تغيير، هر هدف و هر موفقيت کوچکي روزانه به دست نمي آيد. بلکه، تعهد، فداکاري، صبرو پشتکار مي طلبد.

  1. ذهن، همه چيز است

هر چه هستيم نتيجه تفکر ماست. انديشه هاي درست چيزي است که بنيان هستي ما را مي سازد. انديشه هاي ما اعمال ما را تعيين مي کند و اعمال ما مسير زندگي ما را مشخص مي کند. هنگامي که در حال عکاسي خياباني هستيد، تفکر مثبت مي تواند به شما انرژي مثبت ساطع کند.

  1. با ديگران به اشتراک بگذاريد

به جاي اين که تلاش کنيد تا از طريق دانشتان را به رخ بکشيد، با مهارت تان احترام آنها را جلب کنيد. اين کاري است که من در کارگاه هاي خودم انجام مي دهم و همينطور در مقاله هاي خودم. دانش شما نبايد به نمايش گذاشته شود، بلکه بهتر است آن را با ديگران سهيم شويد، البته به گونه اي که مردم به راحتي به آن دسترسي داشته باشند. زماني که با ديگران به زبان خودشان و درباره موضوعات مورد توجه آنها صحبت مي کنيد و از اصطلاحات تخصصي اجتناب مي کنيد، شما خودتان را از يک متخصص موضوع به مشاور استراتژيک ارتقا مي دهيد.

  1. سکوت

سکوت مغز شما

گاهي اوقات نياز است مغزتان در خيابان ها سکوت کند. شهرها شلوغ هستند، اما منظور من حذف نويزهاي بصري و ذهني است. گاهي اوقات، اين دو عامل به سرعت توجه شما را به خود معطوف مي کند و در نتيجه لحظه هاي جذاب را از دست مي دهيد. بنابراين، تلاش کنيد، همه نويزها را خاموش کنيد و فارغ از انجام دادن، فقط از بودن لذت ببريد. به همين دليل است که ما اغلب لحظه هاي خاصي را که در جلوي چشمان است، نمي بينيم و اغلب منحصر به فردترين و جذاب ترين ترکيب ها را از دست مي دهيم.

  1. آرامش دروني

تغيير بر درون از بيرون

حالت دروني شما زبان بدن شما را شکل مي دهد: زماني که ناراحتيد، زماني که خوشحاليد، همه حالت هاي دروني شما در ظاهرتان نمايان مي شود. اما اين فرايند مي تواند برعکس نيز عمل کند. حالت و وضع ظاهري شما، ژست هاي حرکات و رفتاري شما و حالات چهره شما پيام هاي عصبي – شيميايي و هورموني را خلق مي کند که بر احساس شما تاثير مي گذارد. بنابراين، به توصيه هاي قديمي که وجود دارد، عمل کنيد تا حال دروني تان نيز خوب شود. مستقيم بايستيد، وزن را روي دو پا بيندازيد. چانه خود را بالا بگيريد. سينه را بيرون بدهيد، گشاده رو و خندان باشيد. اين رفتارها سيماي شما و احساس شما را خوب مي کند.

  1. در عکس هاي تا حرف بزنيد

ناخودآگاه جمعي در عکس ها صحبت مي کند

فراموش نکنيد شما  عکاس هستيد، بنابراين در عکس هايتان خودتان را بيان مي کنيد. ادعاي يک عکس فقط به وسيله خودش مقبول مي افتد، بدون عنوان و توضيحات اضافي.

  1. اعتماد

چرا ما نياز داريم اعتماد کنيم و چرا ما اعتماد نمي کنيم

به چشم هاي خودتان و چيزي که توجه شما را جلب مي کند؛ باور داشته باشيد. طبيعي است که به کارهاي ديگران نيز نگاه کنيد، مطالعه کنيد و چيزهاي خوب را بگيريد. اما بعد از همه اينها، ما بايد خودمان را باور کنيم و نشان دهيم چه چيزي را دوست داريم و چه چيزي توجه مان را جلب مي کند.

  1. پذيرش احساسات

خارج از ذهنيت رفتار کنيد و از ترس و يا ديگر واکنش هاي هيجاني کوتاه استفاده نکنيد.

از هر لحظه لذت ببريد و ياد بگيريد که خودتان را و احساستان را و نيز ديگران را بپذيرد. ما نبايد به خودمان اجازه دهيم تحت تاثير واکنش هاي مختلف نسبت به عکاسي مان در خيابان قرار بگيريم. نبايد به خودمان اجازه دهيم تحت تاثير انتقاداتي که از عکاسي ما مي شود، قرار بگيريم.

  1. يادگيري و ثبات قدم

زماني که شما به بالاي کوه مي رسيد، بالا رفتن را ادامه دهيد.

در عکاسي نيز همچون ساير هنرها نمي توان گفت چيز ديگري براي يادگيري باقي نمانده است. من از هر کسي ياد مي گيرم: براي مثال، من ورکشاپ هاي خودم را فرصتي براي رشد مي دانم، چرا که تعاملي است ميان من و شاگردانم. اگر ما هميشه نسبت به آموزه ها باز، گشوده و گيرنده باشيم، از هر کسي مي توانيم چيزي يادبگيريم.