عبور از سانسور به سرزمین سواد رسانه ای ... فراتر از «قصه سانسی مانکن با سمیه و الکسیس تگزاس!»
اگر به طرفداری از فناوري متصف نشوم، با اين حال، نمي توانيم سهولت دسترسي به انواع محتوا را مديون آن ندانيم و نمي توانيم منكر شويم كه اين گستردگي و توسعه در عين سادگي، البته تاثير خود را در جهت تغييرات و تحولات فرهنگي گاه بنیادین به همراه داشته است.
اين تحولات فرهنگي و اجتماعي تاثير خود را در محتواي رسانه اي بیش از هر ساحت دیگری به عيان نشان مي دهد. بسياري از مضامين كه تا ديروز تابو محسوب مي شد و بروز و ظهور آنها در صحنه رسانه اي با مقاومت اجتماعي مواجه مي شد. امروز تحت تاثير تحولات فرهنگي و اجتماعي جرات يافته است كه تابوشكنانه خود را با صداي بلند فرياد بزند. تابوهاي شكسته شده امروز به راحتي و به دور از هر مانع موثری در دسترس گروه هاي مخاطبان قرار دارد. مصرف رسانه اي در عصر حاكميت رسانه هاي اجتماعي چندان امكان كنترل و سانسور ندارد. از خودسانسوري نيز در اين دوران ديگر به راحتي عبور مي شود. خواه متعقد باشيم سانسور محتواي ضد فرهنگي براي حفظ فرهنگ مفيد است و خواه آن را تهديد براي آزادي بيان بدانيم در اين واقعيت را كه فناوري ارتباطي و اطلاعاتي حتي قدرت سانسور را تضعيف كرده است، خللی به وجود نمی آید. كاستلز ما را به سرزميني فراتر از دهكده جهاني مك لوهان مي برد، به زمینی كه به قول ... افراد حتي در كمتر از 6 درجه با هر شيئ مستقر در نودهای شبکه های اجتماعی در فضاي مجازي ارتباط دارند. قدرت در فضای سایبر در دست محتوا است و دنیای مجازی را به طور کامل به تسخیر ذهن ها در آمده است بنابراین، در یک بزرگراه جهانی اطلاعات کاری زیادی از سانسور بر نمی آید! در بزرگراه سایبری ورود وانت وکامیون را نمی شود ممنوع کرد!
زندگی در جامعه شبکه ای میدان را برای همه افکار، ایده ها، باورها و فرهنگ ها باز کرده است و به همه انواع و سطوح فکری امکان واقعی بروز داده است، کاری که از توان رسانه های جمعی بر نمی آمد، بار آن را به آسانی و با کمترین زمان و هزینه فضای مجازی بر دوش گرفته است. امکان ابراز همه تفکرات و فرهنگ ها.
ذهن و روح مي بينند، حس مي كنند، درك مي كنند، تحليل مي كنند و پديده اي تازه را مي آفرينند. آفرينش و سانسور در يك ظرف نمي گنجند. خاصيت ذهن و ماهیت آفرينندگي عبور از حصارها و درك تجربه فراتر از خط قرمزهاست. سانسور خاصیتش ضدیت با آفرينشگری است.
بحث بر سر طبقه بندی فرهنگ وبه توالی آن هنر به نخبه و عامه یا عامه پسند از گذشته وجود داشته و پایان نمی پذیرد. برخی از آن جهت که هنر فقط برای هنر بودنش شایسته احترام است، طبقه بندی آن را روا نمی دارند و برخی نیز برای هنر مسئولیت و چارچوبی قایلند. طرفداران ماهیت صرف هنری صرف نظر از هر گونه چارچوب تعهدآوری هنر را از آن جهت که به زایش روح و اندیشه انسان مربوط می شود و به احترام توانایی اندیشه در انسان، هر محتوایی را آفرینش و تولید هنری می دانند. گروه ها و افرادی مانند نجیب الکیلانی نویسنده مصری با گرایش اخوان المسلمین، که دارای خط مشی و اندیشه ای متناسب با سبک زندگیشان هستند نیز معتقدند آفرینش هنری باید در راستای هدف بشر در زندگی – البته بر مبنای مکتب فکری - که بدان معتقدند باشد، لذا محتواهایی که با اندیشه و نگرش آنها به زندگی و جهان در تضاد است، چنین آفرینش هنری را ضد هنر می دانند. شاید این را انحصارطلبی بدانید شاید هم نه!
نه به عنوان یک مدافع از عبارت «هنر متعهد» و نه به عنوان حامی «هنر برای هنر»، اما خطاب به مخاطب دغدغه مند از محتوای رسانه صرف نظر از نوع نگرش، و همه صاحب نظرانی که قائل به طبقه بندی آفرینش هنری هستند، باید گفت، هر چند نتوانیم برخی از آفرینش های هنری را در رده آثار فاخر فرهنگی طبقه بندی کنیم و به لحاظ شاخص هایی که به یک محتوا ارزش هنر نخبه را می دهند، چنین آثاری را در گروه هنر فاخر قرار دهیم وناگزیر باید آن را بر اساس تناسبش با ویژگی های هنر «عامه» محتوایی «عامه پسند» توصیف کنیم- که شاید بیراه هم نباشد. با این حال، هر جا که تفکر به اسارت چارچوب ها در آمده است، خلاقیت و منفعت رسانی و خدمت به نوع بشر نیز از دست رفته و بلکه، مرده است. چرا که اساسا، اندیشه آزاد به همه راه ها سر می زند و ذهن از هر کوی باری می گیرد و در نظمی جدید ذهنی قرارداده و یک ساخت جدید می آفریند و دغدغه ای را به شیوه ای خاص همان ذهن بیان می کند. فراموش هم نکنیم که هر ذهن دغدغه مندی آفریننده و خلاق نیست. اصولا ذهن خلاق به طراحی کلیدی برای یک ابهام ذهنی دست می زند. ممکن است ابهامات ذهنی همه در یک سطح متعالی نباشد ولی خاصیت بدیع بودنش آن را برجسته می کند! سیر آفرینش به سوی کشف در انسان خارق العاده پیش می رود وخارق العاده را که آفرینش در او ودیعه الهی است نمی توان محدود کرد. آفرینش هنری در چارچوب ذهن و روح و جان شکل می گیرد و از زیست اجتماعی متفاوت است. می توان زیست اجتماعی را در چارچوب قانون تابع کرد اما، ماهیت اندیشه و روح مظروف نیست که برای آن از فضا و زمان ظرفی بسازیم از جنس چارچوب هایی خاص!
آفرینش های انسان خلاق، محتوای رسانه هاست. پیام های رسانه ای همه جا هستند. پیوسته با پیام های متعددی در روزنامه ها و مجلات، رسانه های محیطی، تلویزیون و رادیو مواجهیم. امروزه، پیام ها ما را در زمان هم همراهی می اکنند، پیام های رسانه ای را روی تلفن های همراه و رایانه با خود همه جا می بریم. ما هر روز در فضای آکنده از پیام های رسانه چشم باز می کنیم و شب در میان حجم انبوهی از محتواهای نخوانده و ندیده به خواب می رویم.در حجم انبوه از رسانه هایی که پیام های مختلفی بر مبنای معیارهای متفاوت و با اهداف متفاوت به سوی ما ارسال می شوند، غرق شده ایم. در چنین بزرگراه اطلاعاتی اگر نتوانیم راهمان را پیدا کنیم قطعا سرگردان به هر سو می رویم از هرپیامی تاثیری می پذیریم و در نهایت، مقصد نامعلوم. در میان انبوه اطلاعاتی که به ما می رسد تشخیص سره از ناسره و یافتن اطلاعات مفید بسیار دشوار است.
به قول جیمز پاتر قدرت، ثروت و فرصت انسان در این بی کرانگی آنقدر نیست که عطش سیری ناپذیر روحش با تجربه مستقیم از جهان ارضا شود و لاجرم، زندگی انسان تشنه امروز با تجربه رسانه ای پیوند محکمی خورده است.
در جامعه شبکه ای امروز، دیگر سانسور حتی برای حفظ مونوپولی گزینه خطرناک و اشتباهی است. کودک یکی دو نسل گذشته در فقر رسانه های ارتباطی رشد کرد اما نسل امروز خودش را در رقابت برندها و رشد سرسام آور تکنولوژی پیدا کرده و شناخته است. باید گفت جنین امروز در رحم مادر جنین هوشمندتری از نسل گذشته است!
اگر مثل من مخالف سانسور باشید، احتمالا شما هم زندگی در جامعه شبکه ای را گامی بزرگ و خدمت به حفظ آزادی اندیشه بیان می دانید. با این حال، ما در یک دنیای مطلقا آزاد زیست نمی کنیم، از چارچوب ها و الگوها و پارادیم ها رهایی نداریم و حتی شاید بدون آنها نمی توانیم به یک زندگی جمعی توام با احترام ومسالمت هم ادامه دهیم. قصد من بررسی نزاع همیشگی آزادی بیان و سانسور برای منافع زندگی جمعی یا منافع گروهی خاص نیست.
حالا که از عدم سانسور حرف می زنیم، باید برای در بسته پیش رویمان هم کلید جایگزین کنیم. سواد رسانه ای و تفکر انتقادی ابزار و مهارت توانمند سازی مخاطبان است که خیالمان می تواند از بابت مواجهه رسانه ای مخاطب برای درک تجربه غیر مستقیم این جهان زیبا از دریچه رسانه ها راحت باشد.
سواد رسانه ای با نفوذ در ناخودآگاه مخاطب پیوسته او را در برابر قرارگفتن - آگاهانه یا برنامه ریزی نشده - در معرض رسانه حمایت می کند.
سواد رسانه ای به ما وفرزندانمان کمک می کند تا بتوانیم ساختار دانش را در ذهنمان به صورت منسجم در آوریم و در واقع، برای مصرف رسانه ایمان رژیم مصرف مناسب خودمان را طرح ریزی کنیم.
سئوال این است، سواد رسانه ای چیست؟ کجا برویم که با سواد رسانه ای شویم؟ سواد رسانه ای قرار است چه چیزهایی به دانش و مهارت تفکر در ما اضافه کند؟